قصر مرموز
نویسنده:
موریس لبلان
مترجم:
عنایت الله شکیباپور
امتیاز دهید
✔️ از سری ماجراهای آرسن لوپن
جملات آغازین کتاب:
مادموازل رایموند با دقت تمام گوش فراداد. دو مرتبه صدایی شنیده شد و این صدا به طوری روشن و واضح بود که خوب تشخیص داده میشد اما به قدری آرام که معلوم نبود از چه مسافتی است. آیا در داخل منزل، یا خارج منزل یا در پشت دیوار است... معلوم نبود.
آهسته از جا بلند شد. پنجره اش نیمه باز بود. یکی را کاملا باز کرد. شفق ماه به روی چمن های باغ و بر هیکل خرابه های معبد کوچکی که در نزدیکی منزل او قرار داشت، در سکوت شب تابیده بود. دو مرتبه همان صدا بلند شد و این بار فهمیده شد که صدا از قسمت تحتانی منزل او در سمت چپ می آمد. با اینکه رایموند دختر جوان پردل و شهامتی بود، احساس وحشت نمود. با عجله لباس شب را پوشید و کبریتی به دست گرفت...
جملات آغازین کتاب:
مادموازل رایموند با دقت تمام گوش فراداد. دو مرتبه صدایی شنیده شد و این صدا به طوری روشن و واضح بود که خوب تشخیص داده میشد اما به قدری آرام که معلوم نبود از چه مسافتی است. آیا در داخل منزل، یا خارج منزل یا در پشت دیوار است... معلوم نبود.
آهسته از جا بلند شد. پنجره اش نیمه باز بود. یکی را کاملا باز کرد. شفق ماه به روی چمن های باغ و بر هیکل خرابه های معبد کوچکی که در نزدیکی منزل او قرار داشت، در سکوت شب تابیده بود. دو مرتبه همان صدا بلند شد و این بار فهمیده شد که صدا از قسمت تحتانی منزل او در سمت چپ می آمد. با اینکه رایموند دختر جوان پردل و شهامتی بود، احساس وحشت نمود. با عجله لباس شب را پوشید و کبریتی به دست گرفت...
آپلود شده توسط:
شهر خاطرات
1392/06/31
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قصر مرموز